۱۳۸۹ خرداد ۲, یکشنبه

برای دوستی که متاسف شد ... من هم متاسفم دوست عزیز ، متاسف برای ایران و ایرانی و فرهنگ ناپدید شده مان


من سنگ بلاهت پدرانم را چنان بر دوش می کشم
که گویی همه ی سنگ های فروریخته بر قوم ثمود را به من ارزانی داشته اند

مرا از قوم لوط می دانند
قومی مغضوب و مطرود از گناه
راهزنی و تجاوز ؛ خدایشان  به خشم آورد

اما من نه دزدم و نه راهزن
و نه حتی تجاوز گری
و نه خدایی شمشیر به دست دارم

من فقط پسری هستم از نسل رسول پیشین
از نسل هماوران فردا
از نسل آدمیان
نه بیشتر و نه کمتر

اما چنان مستوجب حمل سنگ های ایشانم که گویی
 قوم عاد و ثمود و لوط را در
برابرم پشت خم شده است

...

پ.ن
دوستی در یکی از نظراتش از اینکه متوجه شده من همجنسگرا هستم احساس تاسف کرده ...
 من هم متاسفم برای اینکه ضعفم نگذاشته همه را آگاه کنم، که بدانیم و بدانید
 و با تمام وجود به ماهیت خودم افتخار می کنم .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر