۱۳۹۲ آذر ۸, جمعه
۱۳۹۲ اردیبهشت ۷, شنبه
یک روز با دایره صورتی
هفتم اردیبهشت زادروز مریم
خاتون پور ملک آرا:
مثل هر روز صبح سالنمای رنگین کمانیام را نگاهی انداختم،
هفتم اردیبهشت با دایره صورتی خودنمایی میکند. سالروز تولد مریم خاتون ملک آرا(1329-1391)
مریم ملک آرا اولین شخصی بود که توانست آیت اله خمینی را متقاعد کند که تراجنسیها وجود دارند و در بسیاری از موارد نیاز به تغییر جنسیت دارند. وی در سال 1365 توانست حکم فقهی آیت اله خمینی مبنی بر بدون اشکال بودن تغییر جنسیت از نگاه فقه را کسب کند و اولین تراجنسی ایران پس از انقلاب باشد که تغییر جنسیت داده است.
مریم ملک آرا اولین شخصی بود که توانست آیت اله خمینی را متقاعد کند که تراجنسیها وجود دارند و در بسیاری از موارد نیاز به تغییر جنسیت دارند. وی در سال 1365 توانست حکم فقهی آیت اله خمینی مبنی بر بدون اشکال بودن تغییر جنسیت از نگاه فقه را کسب کند و اولین تراجنسی ایران پس از انقلاب باشد که تغییر جنسیت داده است.
مریم ملک آرا پیش از عمل فریدون نامیده میشد. وی پس از انقلاب سال
57 کار خود در تلویزیون ایران را به خاطر هویت جنسیاش از دست داد. وی در سالهای
نخست پس از انقلاب مجبور شد تن به درمان اجباری بدهد و متحمل درمانهای ناشیانه
شود. این اتفاقات باعث شد تا تلاش کند و از طریق آشنایان روحانی بتواند با آیت اله
خمینی دیدار نماید.
وی توانست آیت اله خمینی و سه پزشک معتمد او را متقاعد نماید که
تراجنستی یک هویت جنسی است و نیاز به تغییر جنسیت دارد. این عمل وی باعث شد تا
سرنوشت بسیاری از کسانی که دچار اختلال در هویت جنسی هستند تغییر کند و به راحتی
بتوانند در ایران تحت عمل تغییر جنسیت قرار گیرند.
به اعتقاد رابرت تيت خبرنگار گاردین فتوای آيت اله خمينی که در آن
در صورت تحقق شرايطی، عمل جراحی برای تغييرجنسيت مجاز دانسته می شد تاثير پايداری
بجا گذاشت زيرا اکنون ايران به صورت کشور پيشگام درعمل جراحی برای تغيير جنسيت
درآمده است.
مریم ملک آرا در سال 1386 انجمن حمایت از تراجنسیهای ایران را تاسیس
نمود. بسیاری از تراجنسیها به وی لقب مادر تراجنسیهای ایران را دادهاند.
مریم خاتون ملک آرا در تاریخ ششم فروردین 1391 چشم از جهان فرو بست.
روانش در آرامش و شادی ...
سرچشمه:
۱۳۹۲ فروردین ۱, پنجشنبه
تازگی تکرار - چراغ73
سخن از نوروز و بهار و طبیعت که میشود، هوای خانهتکانیِ عید و بویِ سمنو و سبزههایِ خانگی و ماهی قرمز هوش از سرم میبرد و قلم نقش هفت سین را تکرار میکند... هرسال تکرار میشود و درختان به خواب رفته و به ظاهر خشک، جان میگیرند و زندگی میآغازند.
چندبار اول بهار لیستی از دلخواستهها و افکار نو را روی کاغذ آورده یا توی ذهنمان ترسیم کردهایم و به خودمان قول دادهایم از این پس اینچنین کنیم و آنچنان باشیم؟شاید یک از ده را توانسته باشیم انجام دهیم اما همین روزِ نو و سالِ نو بوده که وادارمان کرده نگاهی به خود بیندازیم و تغییرات و تصمیمهایی را برای خودمان رقم بزنیم.
اما هزار سال هم که چهار فصل بگذرد و نوروز خودنمایی کند بازهم این تکرار برایمان تازگی دارد و به خود برمان میگرداند و محرک یک آغاز میشود.
ده سال پیش هیچوقت فکر نمیکردم امروز را ببینم؛ روز امرداد و اردیبهشت رنگینکمانی خودمان را، و حالا ده سال پیش همانجا مانده و امروز دوباره نوروز و سال جدید و کارهای جدید پیش روی تک تک ماست.
در این سال نو با تمام وجود برای همهی اعضای جامعه رنگینمان بهترینها را با شادکامی و تندرستی و دیرزیوشنی (= طول عمر) آرزو دارم و امیدوارم فعالیتها و نتیجهی فعالیتهای سختکوشان را هرچه زودتر و زودتر به چشم ببینیم و جشن شادیمان را نوروزوار جشن بگیریم.
سرچشمه:
۱۳۹۱ دی ۲۸, پنجشنبه
سیگار زمستانی
اوج اروتیکم را سر سیگارهای اسلیم کنت پاشیدم
هم آغوشی داغ در هوای سرد و خفه ی زمستانی با اندام باریک
سیگارها
فندک مشکی ام نقش لوبریکنت را خوب بازی می کند
چه بی پروا عریان پیکرشان را، به لب می کشم
هیاهوی سرد، مردم و ماشین های شهر پیما
چه قدر دورم از همه ... از خودم
پناهجویی در برج جادویی میان حصار های سبز پارک- میدان
تاریکی و ماه و بوی 212 پیکر من
و سیگارهایی که کام نداده به فیلتر می رسند مثل هم بستری
پسرهای تازه بالغی که بیرون نیاورده تمام می شود
و فندکی که دمی نمی
آساید ...
دلم هوای شرت مشکی و دکمه ی سینه ی برآمده را کرده
حریصانه کامی دیگر از سیگار و نمی دانم چرا من کام نمی شوم
پاکت خالی را مچاله می اندازم زیر پاهای سست و خسته ام
مثل همان دستمال هایی که انتهای بازی من و تو را جلد می
گرفتند
اما اینبار من هستم و هم آغوشی گروهی با یک دنیای سرد و بی
روح
اشتراک در:
پستها (Atom)