۱۳۹۴ دی ۸, سه‌شنبه

به بهانه زادروز فروغ دوست داشتنی :



نگاه کن که غم درون دیده ام
چگونه قطره قطره آب می شود
چگونه سایه سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب می شود
نگاه کن
تمام هستیم خراب می شود
شراره ای مرا به کام می کشد
مرا به اوج می برد
مرا به دام میکشد
نگاه کن
تمام آسمان من
پر از شهاب می شود
تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطر ها و نورها
نشانده ای مرا کنون به زورقی
ز عاجها ز ابرها بلورها
مرا ببر امید دلنواز من
ببر به شهر شعر ها و شورها...

-فروغ فرخزاد-

۱۳۹۴ آذر ۳۰, دوشنبه

یلدای 94

تاک تاک تیک،  تیک تیک تاک،  تاک تیک
می خواهم ثانیه هایم را اختیار دار باشم...
کم کارترین دوره وبلاگ نویسی را می گذرانم اما هنوز یلدا برایم رنگین کمانی ترین روز و شب هست.
یلدا مبارک...

۱۳۹۳ آذر ۳۰, یکشنبه

یلدا

باورم نمی شود انگار همین دیروز بود ...
یلدای هشتادوپنج و شروع زندگی تازه ی من ...
چند سال می شود که یلدا شده مقدس ترین شبم؟
چه روزهایی که گذشتند و من امروز اینجایم ...




۱۳۹۳ مهر ۶, یکشنبه

میز مذاکره

همه ی گزینه ها روی تخت است

تو دراز کشیده ای

و همه ی گزینه های من روی تخت است

با جدال نگاهی که سیر نمیشود از مرزبندی پیکرت

آری؛
میز سیاست من آغوش خیس توست 


۱۳۹۳ مرداد ۳, جمعه

رنگین کمانی ها: اولین جمعه ی امرداد هزار و سیصد و نود و سه

01
پنج سال پیش در چنین روزهایی گرد هم آمدیم تا بودن همدیگر را پاس بداریم. در چنین روزی، ما، گروهی از اقلیت‌های جنسی ایران، دور هم جمع شدیم تا نقطه‌ی آغازی باشیم بر بودنمان، تا با هم به دست بیاوریم آن‌چه را که رویایش را در ذهن می‌پرورانیم. 01-2 (1)قدم‌های ما راه را از خیابان‌های ایران آغاز کردند؛ استوار و مصمم همان‌گونه که نفس می‌کشیم تا زنده بمانیم. ما هر قدم را برای زندگی آزاد و حق حضور داشتن برداشتیم تا بتوانیم به فردایی امن و سرشار از آرامش بیاندیشیم و دست یابیم. در خیابان‌های ایران قدم زدیم و پرچم رنگین‌کمانی خود را در جای‌جای ایران برافراشتیم.
نخستین جمعه‌ی امرداد 1389 نقطه‌ی عطفی بود برای ما همجنسگرایان، دوجنسگرایان تراجنسی‌ها و تراجنسیتی‌های ایرانی، گذرگاهی برای فاصله گرفتن از حضور خاموش و شروع فعالیت برای دستیابی به اهداف بزرگ‌تر؛ نقطه‌ی عطفی که بدون تلاش‌های تمامی فعالان اقلیت‌های جنسی امکان نداشت.
از نخستین روز رنگین‌کمانی تا کنون که پنجمین آن را جشن می‌گیریم، کسان دیگری با ما همراه شدند که لزومن از اقلیت‌های جنسی نبودند. آن‌ها در گذر سالیان، به لزوم پرداخت به آزادی‌های فردی و جنسی برای رسیدن به یک جامعه‌ی سلامت واقف شدند. آن‌ها دانستند که مفهوم آزادی باید و ضرورت دارد تا همه‌ی افراد را دربر گیرد.
این روز زمینه‌ای برای ورود سایران از جمله سازمان‌های معتبر جهانی، هنرمندان سرشناس، رسانه‌ها و حتا شبکه‌های اجتماعی به حوزه‌ی اقلیت‌های جنسی شد.http://ranginkamaniii.blogspot.fr/2014/07/blog-post_24.html و امروز شاهد هرچه تخصصی‌تر شدن بحث‌های حوزه‌ی اقلیت‌های جنسی در سطوح تخصصی هستیم درحالی‌که پرسش‌گری و نیاز به آگاهی در جامعه و در میان خانواده‌ها هم دیده می‌شود.
خرسندیم که امروز در امردادماه 1393، جامعه‌ی اقلیت‌های حنسی ایران، در جایگاهی ایستاده است که روزی خواستار آن بود. امروز، جامعه‌ی اقلیت‌های جنسی ایران، برای دستیابی به رویاهایش ایستاده است.
سال‌ها که از پی هم بگذرند، روزی دوباره به نخستین جمعه‌ی امرداد می‌نگریم، فانوسی را خواهیم دید که نشانی از حضور بود تا در امنیت نورش، یکدیگر را بیابیم و دست در دست هم، بودنمان را جشن بگیریم. اولین جمعه‌ی امرداد نقطه‌ی عطفی است برای تماشای گذشته، احساس امنیتی برای حال و پیوندی برای آینده، روزی با آغوش باز، با احساس برابری و پیوستگی.
امسال بار دیگر دست‌هایمان را در هم گره می‌کنیم و با دلی روشن و پر امید حرکت پیوسته‌ی خود را ادامه می‌دهیم. اکنون، در این روزهای گرم، بر این حقیقت آگاه هستیم که شرط رسیدن، در کنار هم بودن است و تاکید می‌کنیم که «ما» یعنی همه‌ی ما که با تفاوت‌هایمان در کنار هم هستیم.
اولین جمعه‌ی امرداد 1393 روز اقلیت‌های جنسی ایرانی شاد باد. 



۱۳۹۲ دی ۲۰, جمعه

هفتمین سالروز...

آماده میشدم برای هفتمین سال از وبلاگ نویسی، هر چند یکی - دو سال گذشته چراغ این خانه قطع و وصل بود  ... نمی دانم شاید بشود انداخت گردن فیس بوک و دیگر سایت ها که هم مخاطب بالاتری دارد و هم خیلی ساده تر از وبلاگ است ... 
اما این یلدای هفتم از نوشتنم،  سیاه شد... چند روز قبل از یلدا پدرم از دنیا رفت ... و من هنوز انگار درگیر دور باطلی هستم برای کنار آمدن با خودم ... 

به هر رو، من هفتمین سال را هم پشت سر گذاشتم ... به امید روزهای روشن تر از امروز.